شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حــــــال ما سبکباران ساحل ها
"حضرت حافظ"
شعر مصداق طبیعتی ست که از بهار می روید و تابستانش گرماگرم محفلارای ماست و شاید پاییز و زمستانش برفگیر خیال عاشقانه ی یک زن، همان زنی که قلم برداشته تا از آرمانی بر بادرفته و ازیادرفته بنگارد و چهره ای نوپدید از خودی درونی دراندازد.
ادبیاتی که سقل موضوع اش بر استمرارِ تکررِ تقلیدکارانه ی مکاروارِ روزِ متشاعرانی چند، آنسانکه پیشتر زن و شعرش در خوی و بوی مردانِ ادبیاتی در می آید، هر گام سوار بر پایی به لگام می رسد و اینسان تنها بنمایه ژرفِ خیالِ نگارنده باقی می ماند، نگارنده ای که ورای جنسیت بر پیکانِ پیکار نوشتن تاخته تا بی پرده در پساپس عبور از پاستورال های زیستبومی بسازد، مرمت کند و بنایی نو درآمیزد از خیال کرانه های دلِ دل انگیزش.
زمانی یک زن قلم بر قلمرو نویسندگی می گشایاند، زمان از پس پرده های تبسم اش کودکی ست شیرین زبان و جغرافای مرزها، فاصله ی خطوط زمینه ی نگاره اش، دیگرسان با اثری ناب و نغز از کلک خیال انگیر شاعره ای که سوار بر تجرد و استقلال اندیشه در عبور از سانتیمانتال های ادبی در مجموعه پیش روی مزین به زیور طبعی طبیع به نام "وهفرین" بغض نشکفته ای که در ثانیه می تراود چون ماهتابی بر شب نیلگون آرزوهای الهام پالیز ...
الهام پالیز از اریکه ی انگشت شمار شاعرانی ست که در تجربه های نخستین اش سعی بر پرده دراندازی بنادی نو از شکل زن در پروسه ای فلسفی_ادبی دارد آنسانکه در این مجموعه باری ست از مفاهیم بکر فیلسوفانه ی شعرِ بی جغرافیای زن، در دفترش قالبپدیدانِ شعرپردازی که مصداق "قافیه تنگ آید، شاعر جفنگ آید" را در بی مرزی اش خطی مرزدار کشیده است.
مجموعه آزاد "وهفرین" شکل آوانگاردی نوع آورانه ای به زیرساخت چندلایه ای و روساخت جهانشمول محور از ژرفای زبان کهن "کوردی" در پیشروی مخاطبین گرام و گران می باشد.
در پیایان کلام برای این بانوی اهل قلم جامعه ی کلان کهن یارسان، از دانای دادور بختی دمساز و زندگی ای دیرباز آرزومندم% % %
معین شاهویسی | تهران مردادماه 1398 خورشیدی